با توجه به يکسان بودن معماری CPU و GPU انتقال دادههای بازی بين ايندو پردازنده از قبل آسانتر شده است. آنچه که اوضاع را بهتر کرده اين واقعيت است که هر دوی اين سيستمها از يک حافظه مشترک 8 گيگابايتی بهره میبرند و اکنون مايکروسافت نيز از ديسکهای بلو-ری پشتيبانی میکند. پس توسعهدهندگان بازی از حيث حجم بازیها چه زمانی که قرار است روی حافظه رم بارگذاری شود و چه زمانی که باید روی ديسک ذخيره شود نگران نيستند. اين خبر خوبی است.
خبر ناخوشايند هم اينکه هر يک از اين دو کنسول در ساختار زيرسيستم حافظه خود راهبرد متفاوتی را بهکار بردهاند. راهکار سونی استفاده از واسط حافظه 256 بيتی از نوع GDDR5 با سرعت 5.5 گيگاهرتز است که در حداکثر ظرفيت خود میتواند در هر ثانيه 176 گيگابايت داده را منتقل کند؛ چنين ظرفيتی با سرعت و قدرت يک پردازنده گرافيکی 300 دلاری برابری میکند و اين برای کنسول سونی موفقيت بزرگی است.
اما مايکروسافت بهجای راهکار فوق تصميم گرفت حافظه DDR3 را انتخاب کند. پهنای باند اين حافظه برای انتقال دادهها به سيستم حافظه 3/68گيگابايت در ثانيه است. مايکروسافت برای اينکه فاصله آشکار راهکار خود با سونی را پر کند، يک حافظه تلفيقی SRAM را نيز به تراشه يکپارچه خود افزوده است. اطلاعات منتشر شده نشان میدهد که 32 مگابايت حافظه 6T-SRAM برای اين منظور درنظر گرفته شده است.
هنوز مشخص نيست که آيا اين يک حافظه کش است يا يک حافظه خاص مديريت شونده توسط نرمافزار که اميدواريم مورد نخست درست باشد. 32 مگابايت حافظه ESRAM (حافظه SRAM سرخود يا Embedded SRAM) برای ذخيره خروجی فريمبافر بسيار کافی است و مايکروسافت انتظار دارد که توسعهدهندگان با استفاده از اين حافظه ميزان درخواستهای صادره از گذرگاه حافظه سيستم را کاهش دهند. سازندگان کنسولهای بازی و از جمله مايکرسافت بهطور معمول از حافظههای پرسرعت استفاده میکنند تا محدوديتهای پهنای باند حافظه جبران شود. شايد چنين بهنظر برسد که 32 مگابايت حافظه کش (اگر فريمبافر داخل حافظه اصلی نگاه داشته میشد) چندان زياد نيست اما در واقع میتواند بهخوبی از پس سازوکارهای موجود برآيد.
در هر يک از مسيرهای ESRAM روی تراشه يکپارچه SoC پهنای باندی در حدود 50 گيگابايت در ثانيه شکل میگيرد که در کل به 102 گيگابايت در ثانيه میرسد. ترکيب ايندو، در ترکیب CPU-GPU با پهنای باند 30 گيگابايت بر ثانيه، پهنای باند اکسباکس وان را در کل به 200 گيگابايت بر ثانيه میرساند. البته بديهی است که در عمل چنين ظرفيتی بروز نمیيابد. اگر آن 32 مگابايت کذایی حافظه کش باشد، ميزان درخواستها از پهنای باند حافظه GPU کاهش پيدا میکند و در نتيجه پهنای باند آزاد GPU حتی از پهنای باند واسط حافظه 256 بيتی DDR3-2133 وان نيز بيشتر میشود. پس بسته به اينکه حافظه ESRAM چطور مديريت میشود، بسيار محتمل است که پهنای باند اکسباکس وان بتواند بهراحتی با پلیاستيشن4 رقابت و برابری کند. اما اگر حافظه 32 مگابايتی ESRAM بهعنوان کش مورد استفاده قرار نگيرد، ماجرا فرق میکند و توضيح آن پيچيدهتر خواهد بود.
هم طرحی که سونی برگزيده و هم طرح انتخابی مايکروسافت هر يک مزيتهای خاص خود را دارند. سونی طرحی را برگزيده است که در آن پردازنده گرافيکی در زيرسيستمهای حافظه بيشترين مرکزيت را دارد و از اين حيث طرح روزآمدی است: يعنی دراختيار گذاشتن يک واسط سريع و پهنباند GDDR5. مزيت چنين طرحی اين است که هم فهم آن سادهتر است و هم مديريتش. مشکلش هم اين است که واسط پرسرعت GDDR5 بهلحاظ ميزان کارکرد برق باصرفهترين شيوه نيست و در کل سونی پرمصرفترين و پرهزينهترين نواوری و فناوری و اختراع حافظه را برای PS4 انتخاب کردهاست.
تا لحظه تهيه اين مطلب، همه ابعاد طرح مايکروسافت هنوز کاملاً آشکار نشده است و برای برخی پرسشها پاسخ قاطعانهای نداريم. بهنظر میرسد مايکروسافت در اين بخش (در مقايسه با PS4) يکی از پيچيدهترين طرحها را برگزيده است که اين پيچيدگی دامان برنامهنويسان و توسعهدهندگان بازی را هم خواهد گرفت. درعوض مايکروسافت میگويد آن هشت گيگابايت حافظهاش کممصرفتر است.
بهلحاظ هزينه نيز مزيتهایی دارد. حافظه DDR3 در حال حاضر از حافظههای GDDR5 ارزانتر است و اين تفاوت قيمت همچنان وجود خواهد داشت، بهخصوص که حافظههای 2133 مگاهرتزی DDR3 ارزانترين نوع موجود در بازار هستند. حافظه سرخود 32 مگابايتی SRAM اما گران است و در عوض همين مقدار 32 مگابايتی برای انجام فرآیندهای کوچکتر کاملاً کافی است. حتی اگر مايکروسافت نتواند پهنای باندی بهاندازه پهنای باند کنسول سونی را در اختيار کاربرانش قرار دهد و حتی اگر ظرفيت پردازنده گرافيکیاش در مقايسه با PS4 کمتر باشد در عوض محتمل است که بهسبب مديريت خوب منابع موجود، ميزان درخواستها از پهنای باند حافظه نيز کمتر باشد.
مصرف انرژی و توليد گرما
مايکروسافت با تمرکز بر کاهش ميزان مصرف انرژی در کنسول جديد خود، دگرگونی جالبتوجهی پديد آورد. خوب است به ياد آوريم که وقتی اکسباکس360 معرفی شد، مسئله کاهش مصرف انرژی بهشيوه power gate در معماری CPU يا GPU چندان موضوعيت نداشت. در اکسباکس وان (و همچنين در PS4) اين رويه تغيير کرده است. وان میتواند هستههای بدون استفاده پردازنده مرکزی را پاور گيت کند. معماری GCN شرکت AMD از فرآيند پاور گيتينگ پشتيبانی میکند و در نتيجه چنين بهنظر میرسد که بعضی از اجزای پردازنده مرکزی نيز بتوانند از اين شيوه بهره ببرند.
مديريت دايناميک فرکانس يا ولتاژ 3 يا همان dynamic frequency/voltage scaling نيز مورد پشتيبانی اين تراشهها است. نتيجه اينکه اکسباکس وان در مقايسه با اکسباکس360 از حيث چگونگی مصرف انرژی از دامنه دايناميک بهتری برخوردار است. کنسول جديد مايکروسافت در مقايسه با PS4 نيز در مواجهه با محاسبات سنگين خنکتر بهکار خود ادامه میدهد و گرمای کمتری توليد میکند. تعداد کمتر GPU APUها و نيز قدرت کمتر حافظه شايد به ضرر کارایی تمام شود اما در عوض مصرف انرژی کمتر و توليد گرمای کمتری را بهدنبال دارد.
سيستمعامل
در اکسباکس وان دو سيستمعامل به ايفای نقش میپردازند و ايندو مستقل از هم روی نسخهای سفارشی از نرمافزار مجازیساز Hyper-V مايکروسافت اجرا میشوند. مايکروسافت برنامه مجازیساز خود (Hyper-V) را خيلی سبک طراحی کرده است و منابع سيستم بهطور دقيق بين دو سيستمعامل فوق تقسيم شدهاند. اين دو سيستمعامل عبارتند از: Xbox OS و ديگری هسته يا کرنل ویندوز.
وظيفه سيستمعامل Xbox OS مديريت و اجرای بازیها است. هسته ويندوز نيز مديريت موثر همه برنامهها را برعهده دارد (از جمله پردازش ورودیهای دستگاه کينکت). از آنجا که هر دو سيستمعامل بهطور مجازی روی پلتفرم مجازیسازی Hyper-V کار میکنند، میتوانند همزمان با هم اجرا شوند و هر يک کار خود را انجام دهند و در نتيجه سوئيچ شدن بين ايندو سيستمعامل هرگز محسوس نخواهد بود.
اکسباکس وان در مقايسه با اکسباکس 360 از سختافزار بسيار سريعتر و هستههای بيشتری سود میبرد (8 هسته اکسباکس وان در مقابل 3 هسته اکسباکس 360)، در نتيجه مايکروسافت حتی میتواند در اکسباکس جديد خود توانی برابر با توان محاسباتی پردازنده اکسباکس 360 رافقط دراختيار هسته ويندوز قرار دهد بیآنکه روی کارایی کل دستگاه تأثير منفی داشته باشد. به کمک همين معماری کارآمد، ورود و خروج داده به بازی نيز بسيار سريع انجام میشود.
به همين ترتيب، اکنون میتوانيد چندوظيفگی (multitasking) را در تعامل با برنامهها بهکار بگيريد. مايکروسافت چندوظيفگی را در اکسباکس وان در همان حد و اندازه چندوظيفگی در جديدترين سيستمعامل خود، ويندوز8، پيادهسازی کردهاست. برای مثال، میتوانيد يک برنامه را در يک گوشه صفحه باز و اجرا کنيد و همزمان در بخش ديگری از نمايشگر، بازی خود را دنبال يا فيلمتان را تماشا کنيد.
کينکت2 و کنترلر جديد و بیسيم
همه دستگاههای اکسباکس وان همراه با حسگر کينکت بهفروش خواهند رسيد. مايکروسافت تلاش میکند کينکت را بهعنوان بخشی جداییناپذير از کنسول بازی خود بين کاربران جا بياندازد. وقتی اکسباکس وان معرفی شد حسگر صوتی ويژه دريافت و تشخيص صدا و حسگر تشخيص حرکات کينکت روی آن فعال بود. در نسخه جديد میتوانيد با صدای خود کنسول را از مد خواب بيدار کنيد (بگوييد Xbox on). میتوانيد با نزديک کردن دو دست بههم يا دور کردنشان از هم وارد صفحه اصلی يا از آن خارج شويد.
خود حسگر کينکت يکی از پنج وسيله جانبی سفارشی در اکسباکس وان است. چهار مورد بعدی عبارتند از: SoC يا يک تراشه متمرکز متشکل از چندين واحد محاسباتی، ريزتراشه PCH، تراشه ورودی و خروجی کينکت و DSP يا پردازنده سيگنالهای ديجيتال بلو-ری. مايکروسافت در نسخه جديد کينکت خود بهجای حسگر 480×640 پيکسلی از مدل 1080×1920 پيکسلی استفاده کرده است. گستره ديد دوربين نيز 60 درصد افزايش يافته است و میتواند تا 6 اسکلت انسانی و در نتيجه شش شخص را در فضای پيشروی خود تشخيص دهد. اين تعداد در نسخه پيشين دو عدد بود.
کاربران قدبلندتر هم اکنون میتوانند به دوربين نزديکتر شوند چون زاويه ديد دوربين بيشتر شده است. به همين دلیل، میتوانيد اين حسگر را در اتاقهای کوچکتر هم قرار دهيد. اکسباکس وان يک کنترلر بیسيم از نو طراحیشده دارد و به کمک پشتيبانی کينکت جديد از وضوح بالا و برخورداریاش از يک دوربين حساستر اساساً بايد بتواند هر بازيکن را تشخيص داده و بهطور خودکار آن کاربر را با کنترلرش هماهنگ کند.
هميشه آنلاين؟
در اکسباکس جديد میتوانيد همه بازیها را از روی ديسک دیویدی يا بلو-ری روی هاردديسکتان نصب کنيد تا بازی بهطور کامل از روی هارد بارگذاری شود. در واقع وقتی بازی میکنيد لازم نيست ديسک بلو-ری يا دیویدی داخل درايو باشد. شايد اين پرسش پيش بيايد که در اينصورت هر کسی میتواند يک عنوان بازی را روی کنسول خود نصب کند و بعد آنرا به ديگری بدهد و به همين ترتيب، آن بازی روی چندين دستگاه اکسباکس نصب شود؛ پس در اين ميان، وضعيت مجوز بازی و قوانين کپیرايت چه میشود؟
در پاسخ بايد گفت، به هر بازی در سرويس آنلاين Xbox Live يک حساب منحصر بهفرد اختصاص میيابد و آن بازی تنها روی آن کنسول قابل اجرا خواهد بود. بهگفته مايکروسافت اگر ديسک بلو-ری فرضی روی حساب ديگری مورد استفاده قرار بگيرد، منویی ظاهر خواهد شد که از کاربر میخواهد نخست مبلغ آن را بپردازد تا بعد بتواند بازی را نصب کند. یعنی با اين شيوه میشود بازی را از روی تنها يک ديسک روی چند دستگاه نصب کرد بهشرطی که صاحب هر دستگاه پول آنرا بپردازد.
یعنی برخلاف شيوههای سنتی، شما نه الزاماً در قبال خريدن ديسک حاوی بازی، بلکه در ازای خود بازی (حالا به هر طريق که خريداری و نصب میشود) پول میپردازيد. البته، اين پرسش هم پيش میآيد که اگر آن نفر دوم نخواهد بازی را روی هاردديسک نصب کند و آنرا به طور مستقيم از روی دیویدی يا بلو-ری اجرا کند، چه؟ مايکروسافت میگويد برای اين سناريو نيز راهکاری انديشيده است که جزئياتش بعدها منتشر خواهد شد.
موضوع ديگری که درباره اکسباکس جديد بسيار بر سر زبانها افتاده بود اين بود که میگفتند بازیهای اکسباکس وان هميشه آنلاين و به اينترنت متصل هستند. اگر چنين باشد، لازم است که در کنار اکسباکس وان همواره يک خط پرسرعت اينترنت هم داشته باشيد. اما واقعيت چيز ديگری است و اوضاع تا اين حد سخت و پادگانی نخواهد بود! ماجرا اين است که توسعهدهندگان بازی میتوانند بازیهای خود را سازگار و هماهنگ با سرويس محاسبات ابری مايکروسافت موسوم به Azure طراحی کنند.
در اينصورت، میتوان انجام بخشی از محاسبات هنگام اجرای بازی را به زيرساختهای ابری سپرد و نه به سختافزارهای اکسباکس وان. شايد تنها در اينصورت لازم باشد که بازیهای تکنفره را به اينترنت متصل کنيد. اما همين هم بعيد است. بهنظرتان آيا يک شرکت بازیسازی تنها بهخاطر سپردن بخشی از محاسبات بازی به سرويس ابری مايکروسافت چنين محدوديتی را برای کاربرانش ايجاد میکند؟ آشکار است که همه کاربران اکسباکس جديد الزاماً هميشه به يک اتصال اينترتی سريع دسترسی نخواهند داشت. علاوهبر اين، سختافزارهای اکسباکس وان آنقدر قدرتمند هستند که بتوانند از پس اجرای يک بازی متعارف برآيند. البته اين مربوط به شرايط کنونی است. اگر روزی برخورداری از اينترنت باندپهن و پايدار مانند ارتباطات تلفنی و موبايل همهگير شود اين مورد ديگر چندان بحثبرانگيز نخواهد بود.
و خلاصه آنکه...
اکسباکس وان در مقايسه با اکسباکس 360 يک بهروزسازی بسيار خوب و تمامعيار است. در صحت ادعای مذکور همين بس که مايکروسافت بهجای تنها يک تراشه يکپارچه SoC از يکسامانه سیستمچندتراشهای متشکل از CPU-GPU استفاده کرده است. از اينرو کارایی کنسول جديد میتواند بهراحتی تا چندين برابر کنسول پيشين افزايش يابد. اکسباکس وان هم بهلحاظ قدرت محاسباتی و هم پهنای باند حافظه از 360 سر است. برخورداری از هشت گيگابايت حافظه رم نيز در زمره موارد جالب توجه اين دستگاه است، بهخصوص که از اين نظر پابهپای PS4 گام برداشته است.
باتوجه به اينکه AMD برای کنسولهای هر دو شرکت پردازندههای مرکزی x86 و پردازندههای گرافيکی CGN تقريباً يکسانی را ارائه کرده است، کار بازیسازان در مقايسه با گذشته بسيار آسانتر خواهد بود زیرا نه تنها سازگار کردن يک عنوان بازی با دو کنسول فوق سادهتر است بلکه بهعلت نزديک شدن آنها به معماری کامپيوترهای شخصی نسخه PC هر بازی نيز با سهولت بيشتری ساخته و عرضه خواهد شد. اگر بخواهيم کارایی دو کنسول جديد مايکروسافت و سونی را بهلحاظ تئوري يا نظری با هم مقايسه کنيم کار کمی پيچيده خواهد بود.
سونی کارایی سايهزنهای خام يا بهاصطلاح raw shader را در PS4 تا 50 درصد افزايش داده است. برخلاف کنسول پيشين، اکنون لازم نيست برای بهرهگيری بيشتر از پتانسيلهای پلیاستيشن، خوره بازی يا متخصص باشيد. معماری اکسباکس وان و PS4 نيز شباهت زيادی به هم دارند. البته سونی اجزای سختافزاری بيشتری را در درون جعبه سرگرمی خود جاسازی کرده است. بايد منتظر باشيم و ببينيم اين سختافزارها در طول زمان و ضمن اجرای بازیهای گوناگون چطور کارایی و قدرت خود را نشان خواهند داد.
قسمت مثبت ماجرا: اکسباکس وان در مقايسه با کنسول جديد سونی برق کمتری بهکار میبرد و گرمای کمتری توليد میکند. به علت استفاده از روشهای کارآمدتر در مديريت برق، اکسباکس وان در مقايسه با اکسباکس 360 نيز عملکرد بسيار بهتری دارد.
و اما از نظر تفاوتها در زيرسيستم حافظه؛ مايکروسافت بهاستفاده از حافظه سرخود يا يکپارچه SRAM و DDR3 روی آورده است در حاليکه انتخاب سونی، واسط حافظه بسيار سريع GDDR5 است. راهکار سونی (بهويژه در ترکيب با پردازنده گرافيکی قدرتمندش) دقيقاً همان چيزی است که بازیسازان دنبالش میگردند؛ يعنی سريعترين ترکيب سختافزاری ممکن در اين چارچوب. در عوض، مايکروسافت راهبردی را برگزيده است که میتوان افراد زيادی را بهخود جلب کند. چگونه؟
بهطبع اکسباکس وان در مقايسه با مدلهای پيشين سرعت و کارایی بيشتری دارد (جز اين هم نبايد باشد) اما هدف مايکروسافت اين بوده که طيف وسيعتری از کاربران را جذب خود کند. البته که اين راهبرد ريسکهایی نيز بههمراه دارد بهويژه که معماری و زيرساخت آن به کنسول جديد سونی بسيار شبيه است. در واقع مايکروسافت فقط بر کارایی گرافيکی و محاسباتی دستگاه خود تمرکز نداشته است بلکه هدفش اين بوده که ضمن استفاده از کينکت (بهعنوان دستگاهی که کاربردهای آن در حال افزايش است و ظاهراً از حيطه بازیهای کامپيوتری نيز فراتر رفته است) کنسول خود را بهعنوان يک جعبه سرگرمی بين مردم مطرح کند؛ جعبهای که وبگردی، پخش و مديريت برنامههای تلويزيونی، تماشای فيلم و... نيز از دستش برمیآيد.
از جهاتی جالبترين ویژگی در کل اين ماجرا سيستمعامل دوگانهای است که روی نرم افزار مجازیساز اکسباکس وان اجرا میشود. شايد بتوان پيشبينی کرد وقتی که دوران اکسباکس وان نيز به پايان میرسد، کارایی APUهای کامپيوترهای شخصی بهحدی خواهد رسيد که با اکسباکس وان فعلی برابری کند. پس در واقع اکسباکس وان از اين نظر يک گام جلوتر از کامپيوترهای شخصی است. میشود تبلتهای سرفيس مايکروسافت را تصور کرد که میتوانند هرآنچه را که يک اکسباکس انجام میدهد، انجام دهند. روزی که مايکروسافت اکسباکس را بهطور کامل به يک پلتفرم و چيزی فراتر از يک کنسول يا دستگاه بازی تبديل کند، به احتمال اپل و گوگل به رقبای بزرگتری در اين عرصه تبديل شدهاند. هسته ويندوز همين حالا هم روی تلفنهای موبايل، کامپيوترهای شخصی، تبلتها و البته اکسباکس مشغول بهکار است. فقط مانده است تا مانند اکسباکس وان، سيستمعامل Xbox OS نيز روی همه اين تجهيزات ريز و درشت عملياتی شود.
جهت اطلاع از آخرین تغییرات وب سایت نازترین در خبرنامه وبلاگ ثبت نام کنید:
نظرات شما عزیزان: